اتاق فراری به نام «کافه تاکسی»
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۸۰۵۰۸۷
گروه جامعه ایرنا - بهخاطر عجلهای که داشتم، گوشی تلفن همراه را برداشتم و تاکسی اینترنتی درخواست دادم. میدانستم این ساعت از روز و وسط هفته، مرکز شهر غوغایی است از ترافیک، موتورهایی که لایی میکشند تا زودتر به مقصد برسند، آدمهایی که آشنایی با خطکشی عابر پیاده ندارند و هر لحظه عرض خیابان را قطع میکنند، خودروهایی که برای نشاندادن دستفرمان خود به دیگری، بیمحابا از کنار بقیه عبور میکنند یا خودروهایی که بهخاطر بیدقتی برخورد داشته و صدای دادوفریاد رانندگان بر سر هم بلند است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زنگ راننده اینترنتی برای اعلام رسیدنش، رشته افکارم را پاره کرد و سریع وسایل را جمع و به سمت تاکسی پژو حرکت کردم.
در وهله اول تمیزی خاص ماشین نظرم را جلب کرد بهخصوص زمانی که خواستم در خودرو را باز کنم، متوجه شدم برای اینکه نور خورشید مسافر را اذیت نکند، پشت پنجرهها، پرده دوخته شده است. سوار شدم و با سلام به راننده روی صندلی عقب نشستم و در را بستم که صدای گرم راننده به استقبالم آمد.
به سمت مسیر حرکت کردیم که متوجه آبسردکن میان دو صندلی شاگرد و راننده شدم که هم آب سرد داشت و هم آب گرم. پشت صندلیها هم قفسههایی مملو از شکلات، قند حبه، کتابچه، خودکار و حتی کرم دست در نظر گرفته شده بود.
شگفتی همراه با تعجب، همه وجودم را فراگرفت؛ گویا وارد یک شرکت خصوصی شدهام که برای مشتریان خاص خود همه امکانات برای داشتن چند لحظه آرامش را تدارک دیدهاند تا در ازای آن قراردادهای میلیاردی ببندند اما اینجا تاکسی یا بنا به نوشته روی کنسول جلو، «کافه تاکسی» با گلدانهای کوچک طبیعی بود که در مسیری کوتاه، بزرگترین خاطره و حال خوش را به مسافر هدیه میداد.
ذوقزده به راننده که آقای رحمانی نام داشت، گفتم: «فوقالعاده است اینجا، چقدر خوبه که هستند آدمهایی که خوبی میکنند و نمیگذارند خوبی از یاد برود. به فکر خوشحال کردن دیگران هستند و در این شهر پر استرس، انرژی مثبت پخش میکنند.»
با مهربانی لبخندی زد و گفت: ۱۵ سال است که بازنشسته شدهام و در این شغل مشغول فعالیت هستم. همیشه دلم میخواست بهترین فضا را برای مسافران فراهم کنم؛ بهخاطر همین، ابتکار عمل به خرج داده و این امکانات را در ماشین تعبیه کردم تا مسافر برای لحظهای کوتاه هم که شده از دنیای پر هیجان و هیاهو شهری خارج شود.
به کتاب «آنچه زنان میخواهند مردان بدانند» اثر باربارا دیآنجلیس که توی قفسه جا خوش کرده بود اشاره کردم و به شوخی گفتم: به استحکام بنیانهای خانواده هم که توجه کردید!
گفت: بله دخترم، جالب اینکه بهخاطر این کتاب، کلی با مسافران صحبت پیش میآید، درد و دل میکنند و میخواهند که کتاب «هر آنچه مردان میخواهند زنان بدانند» هم داشته باشم. بالاخره زندگی است و درک همدیگر.
به انتهای مسیر رسیدم و باید پیاده میشدم؛ درحالیکه فراموش کرده بودم در تاکسی و وسط شهر شلوغ هستم؛ مدت زمانی که هر چند کوتاه بود اما خاطره خوشی برایم ساخت و نگذاشت دعوای رانندهها، لاییکشیدن موتورسواران و ردشدن عابران پیاده بیخیال روزم را خراب کند.
همانجا بود که خدا را شکر کردم که هنوز هستند آدمهایی که چرخ زندگیشان با شادی دیگران میچرخد؛ آدمهایی که خوشی دلشان به خوشی دل دیگری بند است؛ آدمهایی که از چیزی خجالت نمیکشند و از نگاه مردم نمیترسند؛ خودشان کوه غماند و لبخند را میهمان لب دیگران میکنند؛ بدی زمانه را بهانه نکنیم؛ هنوز هستند آدمهایی که نیک بودن و درست بودن را انتخاب کردهاند. جامعه شهر ۰ نفر معصومه آقاامینی برچسبها امنیت کتاب کتابخوانی کافه تاکسی
منبع: ایرنا
کلیدواژه: امنیت کتاب کتابخوانی کافه تاکسی امنیت کتاب کتابخوانی کافه تاکسی آدم هایی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۸۰۵۰۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ریشه و علت گرفتاریها در چیست؟
مردم ریشه و علت گرفتاریشان را باید بفهمند. ریشه گرفتاری مردم این است که با خدا کاری ندارند.
به گزارش ایسنا، یک حدیث از امام صادق علیه السلام است که حضرت می فرمایند «مَن اَصبَحَ و أَمسی وَالدُّنیا أَکبَرَ هَمِّهِ». کسی که صبح و شام کند و بیشتر همتش دنیا و پول و … بوده و به فکر نماز نباشد به سه تا مصیبت گرفتار میشود:
اول: «جعل الله الفقر بین عینیه»، خداوند فقر را مقابل دو چشمش می آورد.
دوم: قلبش پر از غم و غصه می شود.
سوم «شتّت عمله»، کارهایش پراکنده می شود. از این اداره به آن اداره. از این آسانسور به آن اسانسور. به هر دری که می زند نمیشود. ده سال است که اختلاف ملکی دارد. هنوز حل نشده. چرا ؟ چون به فکر دنیاست.
در ادامه امام صادق(ع) میفرمایند «مَن اَصبَحَ و أَمسی وَ الآخرة أَکبَرَ هَمِّهِ»، کسی که صبح و شام کند و بیشتر همتش آخرت باشد برنده است. مثل راننده تاکسی که اول ظهر کنار خیابان پارک می کند تا نماز اول وقت بخواند. با اینکه در آن ساعت اگر بخواهد مسافر ببرد. مسافر زیاد است و درآمدش هم زیاد است. اما با این حال تاکسی را نگه میدارد به مسجد می رود و نماز جماعتش را می خواند. بعد سوار می شود و مسافر میبرد.
افرادی این چنین که مقید به نماز اول وقت هستند «جَعَلَ اللَّهُ الْغَنَاءَ فِی قَلْبِهِ» خداوند غنی و بی نیازی را در قلبشان قرار میدهد. یعنی چشمش سیر میشود.
همانند «اشیخ محمد حسین زاهد» که چیزی نداشت. اما هر وقت از او می پرسیدی حال شما چه طور است ؟ دو سه بار پشت سر هم می گفت: الحمدلله.
یک الحمدللهی می گفت مثل اینکه همه تهران برای اوست. حالا چیزی هم نداشت. دو اتاق اجاره کرده بود ماهی بیست تومان. گلیم هم زیر پایش بود.
مردم ریشه و علت گرفتاریشان را بفهمند. ریشه گرفتاری مردم این است که با خدا کاری ندارند.
منبع: بررسی گناهان کبیره در مواعظ ایتالله مجتهدی تهرانی، بوستان قرآن ،چاپ ششم ،1395 ، ص 44 و 45
انتهای پیام